معنی فارسی bewield

B1

به معنای داشتن یا به کار گرفتن قدرت و مدیریت آن است.

To wield or exercise power, authority, or influence effectively.

example
معنی(example):

او نمی‌داند چگونه قدرت خود را به خوبی در دست بگیرد.

مثال:

He does not know how to bewield his power wisely.

معنی(example):

او در حین آموزش خود یاد گرفت که چگونه شمشیر را به درستی به کار گیرد.

مثال:

She learned to bewield the sword during her training.

معنی فارسی کلمه bewield

: معنی bewield به فارسی

به معنای داشتن یا به کار گرفتن قدرت و مدیریت آن است.