معنی فارسی bewitched
B1 /bɪˈwɪtʃt/جادو شده به معنای تحت تاثیر قرار گرفتن به طور عمیق یا سحر شده است.
Under a spell; enchanted or captivated.
- verb
- adjective
verb
معنی(verb):
To cast a spell upon.
معنی(verb):
To fascinate or charm.
مثال:
I was bewitched by the sight of the girl dancing in the forest.
معنی(verb):
To astonish, amaze.
adjective
معنی(adjective):
Under a spell; entranced.
example
معنی(example):
او با مناظر زیبا جادو شده احساس می‌کرد.
مثال:
She felt bewitched by the beautiful scenery.
معنی(example):
او با ملودی آهنگ جادو شده بود.
مثال:
He was bewitched by the melody of the song.
معنی فارسی کلمه bewitched
:
جادو شده به معنای تحت تاثیر قرار گرفتن به طور عمیق یا سحر شده است.
