معنی فارسی bewrayingly

B1

به طرز فاش‌کننده یا آشکار کننده.

In a manner that reveals or discloses something hidden.

example
معنی(example):

او به طرز فاش‌کننده‌ای در مورد دشواری‌هایش صحبت کرد.

مثال:

She spoke bewrayingly about her struggles.

معنی(example):

فاش کردن احساسات به‌طرز بی‌پرده می‌تواند معالجه‌کننده باشد.

مثال:

Bewrayingly revealing emotions can be cathartic.

معنی فارسی کلمه bewrayingly

: معنی bewrayingly به فارسی

به طرز فاش‌کننده یا آشکار کننده.