معنی فارسی bewrought

B1

به معنای ایجاد یا به وجود آوردن است و معمولاً به احساسات یا حالات عاطفی اشاره دارد.

To bring about or cause, often used in a literary or poetic context.

example
معنی(example):

احساسات هنرمند در نقاشی‌اش به تصویر کشیده شده بود.

مثال:

The artist's emotions were bewrought into her painting.

معنی(example):

مشکلات او سری از تصمیمات سخت را به وجود آورد.

مثال:

His troubles bewrought a series of difficult decisions.

معنی فارسی کلمه bewrought

: معنی bewrought به فارسی

به معنای ایجاد یا به وجود آوردن است و معمولاً به احساسات یا حالات عاطفی اشاره دارد.