معنی فارسی beydom
B1دوباره به دست آوردن یا بازیابی چیزی که از دست رفته است.
To reclaim or recover something that has been lost.
- VERB
example
معنی(example):
در رمان فانتزی، قهرمان به دنبال پیدا کردن شهر گمشده بود.
مثال:
In the fantasy novel, the hero sought to beydom the lost city.
معنی(example):
آنها برنامهریزی کردند تا سرزمینهای اجدادی خود را دوباره به دست آورند.
مثال:
They planned to beydom their ancestral lands.
معنی فارسی کلمه beydom
:
دوباره به دست آوردن یا بازیابی چیزی که از دست رفته است.