معنی فارسی beyonds

B1

مناطق یا ابعاد فراتری که درک یا دیدگاه معمول نمی‌تواند به آن‌ها دسترسی پیدا کند.

Areas or dimensions that normal understanding or perspective cannot grasp.

example
معنی(example):

محدودیت‌های خلاقیت او فراتر از هر چیزی بود که کسی می‌توانست تصور کند.

مثال:

The limits of her creativity went beyonds anyone could imagine.

معنی(example):

در بحث‌ها، ما معمولاً درباره فراتر از درک صحبت می‌کنیم.

مثال:

In discussions, we often speak of the beyonds of understanding.

معنی فارسی کلمه beyonds

: معنی beyonds به فارسی

مناطق یا ابعاد فراتری که درک یا دیدگاه معمول نمی‌تواند به آن‌ها دسترسی پیدا کند.