معنی فارسی biasways
B1به صورت جانبدار و غیر عادلانه در تصمیمگیریها.
In a manner that is biased; not fair.
- ADVERB
example
معنی(example):
آنها به مسئله به شیوههای جانبدارانه نزدیک شدند که بر قضاوتشان تأثیر گذاشت.
مثال:
They approached the issue in biasways, affecting their judgment.
معنی(example):
سیاستها به شیوههای جانبدارانه اجرا شدند و جانبداری را نشان دادند.
مثال:
The policies were implemented biasways, showing favoritism.
معنی فارسی کلمه biasways
:
به صورت جانبدار و غیر عادلانه در تصمیمگیریها.