معنی فارسی biassing
B1عمل جانبداری یا تبعیض به یک سمت در قضاوت یا گزارش.
The act of showing bias.
- VERB
example
معنی(example):
جانبداری او از نظرش در مقاله میتواند خواننده را گمراه کند.
مثال:
Biassing his opinion in the article can mislead the reader.
معنی(example):
جانبداری در دادههای مطالعه اعتبار آن را تضعیف کرد.
مثال:
The biassing of data in the study undermined its credibility.
معنی فارسی کلمه biassing
:
عمل جانبداری یا تبعیض به یک سمت در قضاوت یا گزارش.