معنی فارسی biassedly

B1

به صورتی که گرایش یا تمایل مشخصی به یک سمت خاص داشته باشد و عادلانه و بی‌طرفانه برخورد نکند.

In a manner that shows bias; unfairly.

example
معنی(example):

او درباره این موضوع به صورت جانبدارانه صحبت کرد و نظر خود را ترجیح داد.

مثال:

He spoke biassedly about the topic, favoring his own opinion.

معنی(example):

نتایج گزارش شده به صورت جانبدارانه او در جامعه تحقیقاتی جنجال ایجاد کرد.

مثال:

Her biassedly reported results caused controversy in the research community.

معنی فارسی کلمه biassedly

: معنی biassedly به فارسی

به صورتی که گرایش یا تمایل مشخصی به یک سمت خاص داشته باشد و عادلانه و بی‌طرفانه برخورد نکند.