معنی فارسی bibliopegistic
B1مربوط به هنر ساخت جلد کتابها.
Relating to the art or craft of bookbinding.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
مهارتهای بلیوپیگیستیک او همه را در گالری تحت تأثیر قرار داد.
مثال:
His bibliopegistic skills impressed everyone at the gallery.
معنی(example):
تکنیکهای بلیوپیگیستیک میتواند بین هنرمندان به طور قابل توجهی متفاوت باشد.
مثال:
Bibliopegistic techniques can vary greatly between artists.
معنی فارسی کلمه bibliopegistic
:
مربوط به هنر ساخت جلد کتابها.