معنی فارسی biflagelate

B1

به حالتی اطلاق می‌شود که دارای دو مژک باشد.

Having two flagella.

example
معنی(example):

سلول‌ها به عنوان بیفلاژله شناسایی شدند که دارای دو تا مژک بودند.

مثال:

The cells were identified as biflagelate, possessing two flagella.

معنی(example):

بسیاری از پروتوزوآها بیفلاژله هستند و از مژک‌های خود برای حرکت استفاده می‌کنند.

مثال:

Many protozoans are biflagelate and use their flagella for movement.

معنی فارسی کلمه biflagelate

: معنی biflagelate به فارسی

به حالتی اطلاق می‌شود که دارای دو مژک باشد.