معنی فارسی bigotish
B2متعلق به متعصب بودن، ویژگیهایی که به تعصب اشاره دارد.
Relating to or characterized by bigotry; prejudiced.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
اظهارات متعصبانه او به خوبی پذیرفته نشد.
مثال:
His bigotish remarks were not well received.
معنی(example):
مردم اغلب به رفتارهای متعصبانه واکنش منفی نشان میدهند.
مثال:
People often react negatively to bigotish behavior.
معنی فارسی کلمه bigotish
:
متعلق به متعصب بودن، ویژگیهایی که به تعصب اشاره دارد.