معنی فارسی bilgy

B1

بیلگی به حالتی گفته می‌شود که مملو از گل و لای و کثیفی باشد.

Characterized by being muddy or dirty.

example
معنی(example):

آب بیلگی در بندر پر از گل و لای بود.

مثال:

The bilgy water at the harbor was filled with mud.

معنی(example):

او از وضعیت بیلگی قایق قدیمی مطلع شد.

مثال:

He noticed the bilgy condition of the old boat.

معنی فارسی کلمه bilgy

: معنی bilgy به فارسی

بیلگی به حالتی گفته می‌شود که مملو از گل و لای و کثیفی باشد.