معنی فارسی biliousness

B1

وضعیتی که در آن فرد نشانه‌هایی از صفرا یا ناخرسندی را نشان می‌دهد.

The quality of being bilious; a tendency toward a condition characterized by excessive bile.

example
معنی(example):

بیلیوسنس او باعث شد که از غذاها لذت نبرد.

مثال:

His biliousness made it difficult for him to enjoy meals.

معنی(example):

پزشک توضیح داد که بیلیوسنس می‌تواند نشان‌دهنده مشکلات کبد باشد.

مثال:

The doctor explained that biliousness could indicate liver issues.

معنی فارسی کلمه biliousness

: معنی biliousness به فارسی

وضعیتی که در آن فرد نشانه‌هایی از صفرا یا ناخرسندی را نشان می‌دهد.