معنی فارسی bird-brain
B1مغز پرنده، اصطلاحی عامیانه برای توصیف کسی که احمقانه یا بیفکر عمل میکند.
A colloquial term used to describe someone who acts foolishly or thoughtlessly.
- NOUN
example
معنی(example):
او به یک ایده خندهدار فکر کرد و شوخی کرد که باید یک مغز پرنده باشد.
مثال:
He thought of a funny idea and joked that he must be a bird-brain.
معنی(example):
او رفتار احمقانهای داشت، بنابراین دوستانش او را مغز پرنده نامیدند.
مثال:
She acted silly, so her friends called her a bird-brain.
معنی فارسی کلمه bird-brain
:
مغز پرنده، اصطلاحی عامیانه برای توصیف کسی که احمقانه یا بیفکر عمل میکند.