معنی فارسی birdless

B1

بدون پرنده، وضعیتی که در آن پرنده‌ای وجود نداشته باشد.

A condition where there are no birds present.

example
معنی(example):

آسمان در آن صبح آرام بدون پرنده بود.

مثال:

The sky was birdless on that quiet morning.

معنی(example):

میدی بدون پرنده احساس تنهایی و خالی می‌کرد.

مثال:

A birdless field felt lonely and empty.

معنی فارسی کلمه birdless

: معنی birdless به فارسی

بدون پرنده، وضعیتی که در آن پرنده‌ای وجود نداشته باشد.