معنی فارسی birdyback
B1سواری یا حملکردن کسی به صورت پشت به پشت به شکل شاد و بازی.
A playful way of carrying someone on one's back, often during games.
- VERB
example
معنی(example):
او در نمایشگاه یک سواری پرندهای به او داد.
مثال:
He gave her a birdyback ride at the fair.
معنی(example):
بازی پرندهای در بین بچهها محبوب است.
مثال:
The birdyback game is popular among kids.
معنی فارسی کلمه birdyback
:
سواری یا حملکردن کسی به صورت پشت به پشت به شکل شاد و بازی.