معنی فارسی birthmark
A2لکهای که از بدو تولد بر روی بدن فرد وجود دارد و معمولاً بیضرر است.
A mark on the skin that is present at birth or develops soon after.
- noun
noun
معنی(noun):
A mark on the skin formed before birth.
example
معنی(example):
او یک لکه مادرزادی بر روی بازوی خود دارد.
مثال:
She has a birthmark on her arm.
معنی(example):
لکههای مادرزادی میتوانند در اشکال و اندازههای مختلفی وجود داشته باشند.
مثال:
Birthmarks can come in different shapes and sizes.
معنی فارسی کلمه birthmark
:
لکهای که از بدو تولد بر روی بدن فرد وجود دارد و معمولاً بیضرر است.