معنی فارسی bishoping

B1

عمل یا وظیفه یک کشیش.

The act or office of being a bishop.

example
معنی(example):

کشیشی نیازمند درک عمیق از نیازهای جامعه است.

مثال:

Bishoping requires a deep understanding of the community's needs.

معنی(example):

او بیش از یک دهه است که به مقام کشیشی مشغول است.

مثال:

He has been bishoping for over a decade.

معنی فارسی کلمه bishoping

: معنی bishoping به فارسی

عمل یا وظیفه یک کشیش.