معنی فارسی bitterheartedness
C2حالت دلگیری و تلخی، بهویژه نسبت به دیگران یا شرایط.
The state of having a heart filled with bitterness or resentment.
- NOUN
example
معنی(example):
تلخیدل بودن او بر روابطش با دیگران تأثیر گذاشت.
مثال:
Her bitterheartedness affected her relationship with others.
معنی(example):
دلگیری میتواند به انزوا منجر شود.
مثال:
Bitterheartedness can lead to isolation.
معنی فارسی کلمه bitterheartedness
:
حالت دلگیری و تلخی، بهویژه نسبت به دیگران یا شرایط.
