معنی فارسی bivouacks
B1خوابیدن در فضای باز یا برپا کردن اردوگاههای موقت.
Temporary camps made during outdoor activities.
- VERB
example
معنی(example):
آنها اغلب در حین کاوش در کوهها شب را در چادر میگذرانند.
مثال:
They often bivouacks while exploring the mountains.
معنی(example):
تیم در طول مسیر اردوگاه های موقت برپا میکند.
مثال:
The team sets up bivouacks along the trail.
معنی فارسی کلمه bivouacks
:
خوابیدن در فضای باز یا برپا کردن اردوگاههای موقت.