معنی فارسی bizonal
B1بیزونال، مربوط به یا استفادهکننده از دو منطقه یا حیطه مختلف.
Relating to or involving two zones.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
کشور به دو منطقه بیزونال تقسیم شده است.
مثال:
The country is divided into two bizonal areas.
معنی(example):
مذاکرات شامل توافقات بیزونال بین طرفین بود.
مثال:
The negotiation involved bizonal agreements between the parties.
معنی فارسی کلمه bizonal
:
بیزونال، مربوط به یا استفادهکننده از دو منطقه یا حیطه مختلف.