معنی فارسی blackland

B2

نوعی زمین با خاک غنی و تاریک، معمولاً مناسب برای کشاورزی.

A type of land characterized by dark, fertile soil conducive to agriculture.

example
معنی(example):

زمین‌های سیاه منطقه حاصلخیز و مناسب برای کشاورزی است.

مثال:

The blackland of the region is fertile and perfect for farming.

معنی(example):

زمین‌های سیاه به خاطر مواد مغذی غنی‌شان شناخته شده‌اند.

مثال:

Blackland is known for its rich nutrients.

معنی فارسی کلمه blackland

: معنی blackland به فارسی

نوعی زمین با خاک غنی و تاریک، معمولاً مناسب برای کشاورزی.