معنی فارسی blacky

B1

شخصیت یا چیزی که به خاطر رنگ سیاهش به این نام مشهور است.

A term used to refer to someone or something that has a black color.

example
معنی(example):

آنها به توله سگ سیاه نام سیاهکی دادند به خاطر رنگ خز آن.

مثال:

They named the puppy Blacky because of its fur color.

معنی(example):

سیاهکی یک نام مستعار رایج برای حیوانات خانگی با خز تیره است.

مثال:

Blacky is a common nickname for pets with dark fur.

معنی فارسی کلمه blacky

: معنی blacky به فارسی

شخصیت یا چیزی که به خاطر رنگ سیاهش به این نام مشهور است.