معنی فارسی blazonment
B1فرایند یا نتیجه توصیف یا رسم یک نشان یا علامت خاص.
The description or representation of a coat of arms or heraldic symbol.
- NOUN
example
معنی(example):
توصیف نشان خانوادگی برای نسل آنها ضروری بود.
مثال:
The blazonment of the family crest was essential for their lineage.
معنی(example):
توصیف به عنوان نمای تصویری از تاریخ آنها عمل میکرد.
مثال:
The blazonment served as a visual representation of their history.
معنی فارسی کلمه blazonment
:
فرایند یا نتیجه توصیف یا رسم یک نشان یا علامت خاص.