معنی فارسی bleareyed

B1

چشم کدر، حالتی که باعث می‌شود چشم‌ها نتوانند به وضوح ببینند.

Having eyes that appear blurred or weary.

example
معنی(example):

پسر کدر به سختی تلاش می‌کرد تا چشمانش را باز نگه دارد.

مثال:

The bleareyed boy struggled to keep his eyes open.

معنی(example):

چهره کدر او خستگی‌اش را نشان می‌داد.

مثال:

Her bleareyed expression showed her fatigue.

معنی فارسی کلمه bleareyed

: معنی bleareyed به فارسی

چشم کدر، حالتی که باعث می‌شود چشم‌ها نتوانند به وضوح ببینند.