معنی فارسی blissed-out

B1

احساس آرامش و خوشحالی عمیق، معمولاً پس از تجربه‌ای مثبت.

In a state of bliss or extreme happiness.

example
معنی(example):

بعد از کلاس یوگا کاملاً خوشحال و راضی بودم.

مثال:

After the yoga class, I was completely blissed-out.

معنی(example):

او بعد از گذراندن وقت با دوستانش کاملاً خوشحال به نظر می‌رسید.

مثال:

He looked blissed-out after spending time with his friends.

معنی فارسی کلمه blissed-out

: معنی blissed-out به فارسی

احساس آرامش و خوشحالی عمیق، معمولاً پس از تجربه‌ای مثبت.