معنی فارسی blissfully

B2 /ˈblɪsfli/

خوشحال زندگی کردن، به معنای خوشی و رضایت در لحظه‌های زندگی.

In a state of perfect happiness; joyfully.

adverb
معنی(adverb):

In a blissful, happy or joyful manner.

example
معنی(example):

او با خوشحالی تعطیلاتش را در سواحل لذت برد.

مثال:

She blissfully enjoyed her vacation on the beach.

معنی(example):

آنها در محله‌ای آرام با خوشحالی زندگی کردند.

مثال:

They lived blissfully in their peaceful neighborhood.

معنی فارسی کلمه blissfully

: معنی blissfully به فارسی

خوشحال زندگی کردن، به معنای خوشی و رضایت در لحظه‌های زندگی.