معنی فارسی blithefully
B2به شیوهای شاداب و بیخیال، نشاندهنده بیتوجهی به خطرات.
In a carefree or cheerful manner, often ignoring potential dangers.
- ADVERB
example
معنی(example):
او به طور شاداب هشدارهای مربوط به طوفان را نادیده گرفت.
مثال:
He blithefully ignored the warnings about the storm.
معنی(example):
او به طور شاداب در باران رقصید.
مثال:
She blithefully danced in the rain.
معنی فارسی کلمه blithefully
:
به شیوهای شاداب و بیخیال، نشاندهنده بیتوجهی به خطرات.