معنی فارسی bloodiness
B2مقدار یا ویژگی خون در یک واقعه یا صحنه، به خصوص در زمینه جنگ یا خشونت.
The quality or state of being bloody.
- NOUN
example
معنی(example):
خونین بودن نبرد تماشاگران را شگفتزده کرد.
مثال:
The bloodiness of the battle shocked the onlookers.
معنی(example):
فیلم به خاطر خونین بودن بیش از حدش مورد انتقاد قرار گرفت.
مثال:
The film was criticized for its excessive bloodiness.
معنی فارسی کلمه bloodiness
:
مقدار یا ویژگی خون در یک واقعه یا صحنه، به خصوص در زمینه جنگ یا خشونت.