معنی فارسی bloodings
B1عمل یا فرآیند وارد کردن شخص یا گروه جدید به یک محیط، به ویژه با توجه به خون یا آسیب.
The initiation or introduction, particularly involving a symbolic act of blood.
- NOUN
example
معنی(example):
خونین شدن سربازان جدید یک سنت بود.
مثال:
The bloodings of the new recruits were a tradition.
معنی(example):
آنها مراسمی برای خونین شدن برگزار کردند.
مثال:
They celebrated the bloodings with a ceremony.
معنی فارسی کلمه bloodings
:
عمل یا فرآیند وارد کردن شخص یا گروه جدید به یک محیط، به ویژه با توجه به خون یا آسیب.