معنی فارسی bloodshotten

B1

ملتهب و قرمز، به ویژه به چشم‌ها در نتیجه گریه یا خستگی اشاره دارد.

Characterized by red eyes; often due to strain or fatigue.

example
معنی(example):

پس از گریه کردن به مدت چند ساعت، چشمانش ملتهب و قرمز شدند.

مثال:

After crying for hours, her eyes became bloodshotten.

معنی(example):

نگاه ملتهب و قرمز او نشان دهنده یک شب بدون خواب بود.

مثال:

His bloodshotten gaze indicated a long night without sleep.

معنی فارسی کلمه bloodshotten

: معنی bloodshotten به فارسی

ملتهب و قرمز، به ویژه به چشم‌ها در نتیجه گریه یا خستگی اشاره دارد.