معنی فارسی blousily
B1به طور گشاد، به سبکی اشاره دارد که آزادانه و راحت است.
In a loose or flowing manner.
- ADVERB
example
معنی(example):
او به طور گشاد در میان جمعیت حرکت کرد و بلوزش به نرمی میریخت.
مثال:
She moved blousily through the crowd, her top flowing gracefully.
معنی(example):
پارچه به صورت گشاد سرخورده میشد و ظاهری باوقار ایجاد میکرد.
مثال:
The fabric draped blousily, creating an elegant look.
معنی فارسی کلمه blousily
:
به طور گشاد، به سبکی اشاره دارد که آزادانه و راحت است.