معنی فارسی blowball
A2بلوت، گلهایی که وقتی میدمید آنها، دانههایش در هوا میچرخند.
A type of flower known for its spherical seed head that can be blown to disperse seeds.
- NOUN
example
معنی(example):
کودک یک گل بایست و یک آرزو کرد.
مثال:
The child picked a blowball and made a wish.
معنی(example):
بلوتها وقتی که به آنها دمید دو میشوند.
مثال:
Blowballs float away when you blow on them.
معنی فارسی کلمه blowball
:
بلوت، گلهایی که وقتی میدمید آنها، دانههایش در هوا میچرخند.