معنی فارسی blowzily

B1

قید، به معنای به طور شیک یا مد روز.

In a stylish or fashionable manner.

example
معنی(example):

او به طور بلوزلی صحبت کرد و باعث شد همه بخندند.

مثال:

He spoke blowzily, causing everyone to laugh.

معنی(example):

لباس بلوزلی تزئین شده او در مهمانی خود را نشان داد.

مثال:

Her blowzily decorated outfit stood out at the party.

معنی فارسی کلمه blowzily

: معنی blowzily به فارسی

قید، به معنای به طور شیک یا مد روز.