معنی فارسی blubbery
B1به معنی چاق و نرم، اغلب به بافتی نرم و چاق اشاره دارد.
Fatty or excessively soft.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
یک فوک چاق و چله به ساحل افتاد.
مثال:
The blubbery seal flopped onto the beach.
معنی(example):
صدای چاق و چله او همه را به خنده انداخت.
مثال:
Her blubbery voice made everyone laugh.
معنی فارسی کلمه blubbery
:
به معنی چاق و نرم، اغلب به بافتی نرم و چاق اشاره دارد.