معنی فارسی boatless

B1

بدون قایق، وصف حالتی که فردی قایق ندارد.

Without a boat; lacking a boat.

example
معنی(example):

پس از فروش قایقش، او خود را بدون قایق یافت.

مثال:

After selling his boat, he found himself boatless.

معنی(example):

بدون قایق بودن، لذت بردن از دریاچه را دشوار کرد.

مثال:

Being boatless made it difficult to enjoy the lake.

معنی فارسی کلمه boatless

: معنی boatless به فارسی

بدون قایق، وصف حالتی که فردی قایق ندارد.