معنی فارسی bobolled
B1عملی که در آن شخص یا چیزی مانند توپ یا شیئ با حرکتی مداوم و ریتمیک در یک مسیر پایین میآید.
To move or roll in a lively or bouncy manner.
- VERB
example
معنی(example):
پسر از تپه بوبولید.
مثال:
The boy bobolled down the hill.
معنی(example):
او دوست داشت ببیند که سگ خوشحال بوبولید.
مثال:
She loved to see the dog bobolled happily.
معنی فارسی کلمه bobolled
:
عملی که در آن شخص یا چیزی مانند توپ یا شیئ با حرکتی مداوم و ریتمیک در یک مسیر پایین میآید.