معنی فارسی bobolling
B1عملی مشابه با بوبولید که به حرکتی در حالت پرشی یا جهشی اشاره دارد.
The act of bobolling, a playful and bouncing movement.
- VERB
example
معنی(example):
آنها بعد از باران شروع به بوبولید کردند.
مثال:
They started bobolling after the rain.
معنی(example):
او از بوبولیدن روی چمن لذت میبرد.
مثال:
She enjoys bobolling on the grass.
معنی فارسی کلمه bobolling
:
عملی مشابه با بوبولید که به حرکتی در حالت پرشی یا جهشی اشاره دارد.