معنی فارسی body-centered

B1

به نگرش یا روشی اطلاق می‌شود که بر جنبه‌های جسمی افراد تمرکز دارد.

Referring to an approach that emphasizes the physical aspects of individuals.

adjective
معنی(adjective):

Of a crystal lattice: having an atom at the centre of each unit cell and one at each vertex.

example
معنی(example):

این درمان بدن‌محور است و بر احساسات جسمانی تمرکز دارد.

مثال:

The therapy is body-centered, focusing on physical sensations.

معنی(example):

ما یک کارگاه بدن‌محور برگزار کردیم تا خودآگاهی را افزایش دهیم.

مثال:

We conducted a body-centered workshop to enhance self-awareness.

معنی فارسی کلمه body-centered

: معنی body-centered به فارسی

به نگرش یا روشی اطلاق می‌شود که بر جنبه‌های جسمی افراد تمرکز دارد.