معنی فارسی bodyless

B1

بدون بدن، به حالت یا وجودی اطلاق می‌شود که فاقد جسم فیزیکی بوده و معمولاً در زمینه‌های مذهبی یا ادبی به کار می‌رود.

Lacking a physical body; often associated with spirits or apparitions.

example
معنی(example):

داستان شامل روحی بدون بدن بود که در خانه قدیمی قدم می‌زد.

مثال:

The story included a bodyless spirit that haunted the old house.

معنی(example):

در فیلم، ضدقهرمان به شکل یک شخصیت بدون بدن ظاهر شد.

مثال:

In the movie, the antagonist appeared as a bodyless figure.

معنی فارسی کلمه bodyless

: معنی bodyless به فارسی

بدون بدن، به حالت یا وجودی اطلاق می‌شود که فاقد جسم فیزیکی بوده و معمولاً در زمینه‌های مذهبی یا ادبی به کار می‌رود.