معنی فارسی bodywise
B1به معنای عاقلانه و معقول بودن در ارتباط با سلامت و وضعیت بدن.
In a manner relating to the health and well-being of the body.
- ADVERB
example
معنی(example):
خوردن غذاهای سالم یک تصمیم مهم از نظر بدنی است.
مثال:
Eating healthy is an important bodywise decision.
معنی(example):
او همیشه در رژیم غذایی خود انتخابهای بدنی مناسبی میکند.
مثال:
She always makes bodywise choices in her diet.
معنی فارسی کلمه bodywise
:
به معنای عاقلانه و معقول بودن در ارتباط با سلامت و وضعیت بدن.