معنی فارسی bogtrot
B1عبور یا حرکت در مناطق باتلاقی و مرطوب که معمولاً با چالشهایی همراه است.
To walk or travel through a bog or marshy area.
- VERB
example
معنی(example):
ما تصمیم گرفتیم که از باتلاق عبور کنیم.
مثال:
We decided to bogtrot through the marshland.
معنی(example):
آنها در طول ماجراجوییشان از عبور از باتلاق لذت بردند.
مثال:
They enjoyed bogtrotting during their adventure.
معنی فارسی کلمه bogtrot
:
عبور یا حرکت در مناطق باتلاقی و مرطوب که معمولاً با چالشهایی همراه است.