معنی فارسی boinged

A2

پرش یا حرکتی عالی که معمولاً با انرژی و شادابی انجام می‌شود.

The past tense of boing, meaning to jump or bounce energetically.

verb
معنی(verb):

To make a boing sound or bouncing motion.

example
معنی(example):

او ساعت‌ها روی ترامپولین می‌پرید.

مثال:

He boinged on the trampoline for hours.

معنی(example):

وقتی گربه موشی دید از کاناپه پرش کرد.

مثال:

The cat boinged off the couch when it saw a mouse.

معنی فارسی کلمه boinged

: معنی boinged به فارسی

پرش یا حرکتی عالی که معمولاً با انرژی و شادابی انجام می‌شود.