معنی فارسی bolloxing
B1گفتگو یا بحث بیفایده یا بیارزش، به ویژه در حالتی که فرد مشغول هدر دادن وقت یا انرژی باشد.
Engaging in pointless or foolish talk or behavior.
- VERB
example
معنی(example):
او تمام روز درباره آب و هوا صحبت میکرد.
مثال:
He was bolloxing about the weather all day.
معنی(example):
دیگر حواسپرتی نکن و به کار بپرداز!
مثال:
Stop bolloxing and get to work!
معنی فارسی کلمه bolloxing
:
گفتگو یا بحث بیفایده یا بیارزش، به ویژه در حالتی که فرد مشغول هدر دادن وقت یا انرژی باشد.