معنی فارسی boloed

B1

به حالتی که چیزی را به طور خاص ترکیب یا شکل می‌دهند به ویژه برای زیبایی یا سبکی.

The act of styling or forming something uniquely, often related to hair or food.

example
معنی(example):

او موهایش را برای رویداد باده کرد.

مثال:

She boloed her hair for the event.

معنی(example):

او پاستا را سبک‌تر کرد.

مثال:

He boloed the pasta to make it lighter.

معنی فارسی کلمه boloed

: معنی boloed به فارسی

به حالتی که چیزی را به طور خاص ترکیب یا شکل می‌دهند به ویژه برای زیبایی یا سبکی.