معنی فارسی bolometrically
B2به شیوهای اشاره میکند که در آن اندازهگیریهای بولو متریک انجام میشود.
In a manner relating to the measurement of total energy output.
- ADVERB
example
معنی(example):
این ستاره بهطور بولو متریک تحلیل شد تا روشنایی کل آن تعیین شود.
مثال:
The star was analyzed bolometrically to determine its total brightness.
معنی(example):
دادههای اندازهگیری شده بهطور بولو متریک، بینشهایی دربارهٔ تکامل ستارهای ارائه میدهند.
مثال:
Bolometrically measured data provides insights into stellar evolution.
معنی فارسی کلمه bolometrically
:
به شیوهای اشاره میکند که در آن اندازهگیریهای بولو متریک انجام میشود.