معنی فارسی boloneys

B1

جمع» برای اصطلاحی که به مجموعه‌ای از چیزهای بی‌ارزش یا بی‌معنی اشاره دارد.

A collection of nonsensical ideas or tales.

example
معنی(example):

داستان‌های ماجراجویی‌هایشان فقط یک سری چرندیات بود.

مثال:

The stories of their adventures were just a bunch of boloneys.

معنی(example):

او توضیحاتش را صرفاً به عنوان چرندیات کنار گذاشت.

مثال:

She dismissed his explanations as mere boloneys.

معنی فارسی کلمه boloneys

: معنی boloneys به فارسی

جمع» برای اصطلاحی که به مجموعه‌ای از چیزهای بی‌ارزش یا بی‌معنی اشاره دارد.