معنی فارسی bonally
B2به شکلی ملایم و دوستانه، معمولاً در پاسخ به نظرات یا انتقادات.
In a kind or gentle manner, especially in response to feedback or criticism.
- ADVERB
example
معنی(example):
او به انتقاد به طور بونال پاسخ داد.
مثال:
He responded bonally to the criticism.
معنی(example):
گروه به طور بونال بحث کردند و ایدههای خود را آزادانه به اشتراک گذاشتند.
مثال:
The group discussed bonally, sharing their ideas freely.
معنی فارسی کلمه bonally
:
به شکلی ملایم و دوستانه، معمولاً در پاسخ به نظرات یا انتقادات.