معنی فارسی bondminder
B1بندمدار، شخصی که وظیفه نظارت بر بندگان را بر عهده دارد.
A person responsible for supervising bondmen and bondmaids.
- NOUN
example
معنی(example):
بندمدار مسئول نظارت بر خدمه بود.
مثال:
The bondminder was responsible for overseeing the servants.
معنی(example):
در خانوادهای سنتی، بندمدار اطمینان میداد که بند مردان و بندگاران وظایف خود را انجام دهند.
مثال:
In traditional households, the bondminder ensured the bondmen and bondmaids fulfilled their duties.
معنی فارسی کلمه bondminder
:
بندمدار، شخصی که وظیفه نظارت بر بندگان را بر عهده دارد.